زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـنـار بـسـتـرت خواهی نخواهی دو چـشمم میرود امشب سیـاهی به این فـرقـی که مـانـنـدِ دلـم شد الــهــی یـــا الـــهــی یــا الـــهــی نگاهی که دلم بال و پرش ریخت بجای اشک، خون چشم ترش ریخت دلـم حـال یـتـیــمـی دارد امـشـب که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت تو خوردی ضربت و دختر شکسته تو را این نه غـمِ مـادر شـکـسـته ندارد مـرهـمـی این فـرقِ زخمی شـبـیـهِ پـهـلـویی که در شکـسـته چِه سان بر تو دو چـشـمِ تـر ببندم چـگـونـه مـرهـمـی بـر سـر بندم به ایـنها بـنـد، خــونِ تـو نـیـایـد مـگـر بـا مـعـجــرِ مــادر بـبـنـدم هـمیـن که فـرقِ تو پـاشـیـد خندید هـمیـن که مـجـتـبی نـالـید خـنـدید تو از شیرِ خودت دادی به قـاتـل همیـنـکه شـیـرِ تو نـوشـید خـندید عوالم را همین که زد، بهم ریخت غمی این خانه را آمد بهم ریخت بـمـیـرد نـانـجـیـبـی که تـو را زد خـدایـا حـال مـا را بد بهم ریخت |